نوشته شده توسط : ¸.•*مریــــــــم *•.¸

 

 

پرسید چقدر مرا دوست داری ؟

سکوتی کردم . چند لحظه به چشم هایش خیره شدم ...

گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم . عاشق یک عشق واقعی . عاشق تو ...

عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند .

به عشق این لحظه های انتظار * دوستت دارم * .

به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم ...

به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم * دوستت دارم * .

به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو . در زیر باران قدم میزنم . عاشق بارانم . . .

به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران *  دوستت دارم * . 

به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم  .

به اندازه ی تمام ستاره های آسمان * دوستت دارم * .

به عشق دیدنت بی قرارم  . حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات در دل ندارم .

به اندازه ی تمام لحظات بی قراری و دلتنگی  * دوستت دارم * . . .

من که عاشق چشم هایت هستم . عاشق گرفتن دست های مهربانت هستم

به عشق آن چشم های زیبایت * دوستت دارم * .

لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است .

آن گاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است ...

به شیرینی لحظه های عاشقی * دوستت دارم * .

من که تنها تو را دارم . از تمام دار دنیا فقط  تو را می خواهم . تو تنها آرزویم هستی ...

به اندازه ی تمام آرزو هایم که تنها تویی .

به اندازه ی دنیا که می خواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی

به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو هستم . ای عشق من ...

ای بهترینم ... به عشق تمام این عشق ها  * دوستت دارم *  . 

پرسیدم : به جواب این سوال رسیدی ؟

این بار او سکوت کرد .

و این بار او با چشم های خیسش به چشم هایم خیره شد ...

اشک هایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه هم چنان ادامه داشت ...

و من باز هم گفتم : به اندازه ی وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست 



:: بازدید از این مطلب : 753
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ¸.•*مریــــــــم *•.¸

اگر بتوانم در قلب یک انسان، گوشه‌ای تازه را به او بنمایانم، بیهوده نزیسته‌ام. موضوع خود زندگی است، نه شعف یا درد یا شادی یا ناشادی.‌ نفرت به همان اندازه دوست داشتن خوب است،

یک دشمن می‌تواند به خوبی یک دوست باشد. برای خود زندگی کن. زندگی‌ات را بزی. سپس به راستی دوست انسان خواهی شد.

من نیازمند آنم که بگذارم چیزهایی که باید، رخ بدهند، پس باید برای حوادث غیر مترقبه آماده بود. برای من هر روزی که می‌گذرد تفاوت دارد، و وقتی هشتاد سالم بشود، همچنان منتظر تجربه‌هایی خواهم بود که درون و بیرونم را دگرگون کند.

وقتی پیری فرا می‌رسد، دیگر به کارهایی که کرده‌ام نخواهم اندیشید، دیگر گذشته است. می‌خواهم از هر لحظه زندگی که برایم باقی مانده، استفاده کنم.



:: بازدید از این مطلب : 969
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ¸.•*مریــــــــم *•.¸

برای دیدن عکس ها به ادامه ی مطلب بروید



:: بازدید از این مطلب : 1268
|
امتیاز مطلب : 138
|
تعداد امتیازدهندگان : 48
|
مجموع امتیاز : 48
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 دی 1385 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ¸.•*مریــــــــم *•.¸

دیـــــــــــــــــــــــــدن ادامه ی عکس ها در ادامــــــــــه ی مطلب



:: برچسب‌ها: عکس مکس , عکس های زیبا , عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 1082
|
امتیاز مطلب : 171
|
تعداد امتیازدهندگان : 54
|
مجموع امتیاز : 54
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 دی 1385 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد